فوت عمه معصومه
سلام دختر مامان امروز یکشنبه 31 خرداد بود صبح وسایل رو برداشتیم رفتیم سمت گرمسار، قرار بود عمه رو ساعت 9 دفن کنن، وسط راه روی من بالا آوردی، هوای ماشین باعث شده بود حالت به هم بخوره، وقتی رسیدیم همه فامیل اومده بودن، یکربع بعد جنازه رو آوردن خونه، روی عمه رو باز کردن اکثرا رفتن دیدنش ولی من نشد که برم عمو حسن رو آوردن نتونستم توی شلوغی برم جلو خیلی دلم می خواست برم جلو ببینمش، ولی نشد بعد همگی رفتیم مزار تا ساعت 10 عمه عزیز رفت زیر خروارها خاک، روحش شاد، اکثر فامیل همون موقع برگشتن ولی ما موندیم بعد نهار خنک تر بشه بعد بیایم، پسر داییهای بابایی نعمت وقتی دیدنت کلی ازت عکس گرفتن خیلی ازت خوششون اومده بود، اونجا کلی با نوه، نتیجه های عمه...